الف لام میم

الف لام میم

چیزی برای ادامه دادن الف-لام-میم
مهاجرت کرده از alef-lam-mim.blogfa.com

برگزیده مطالب در کانال telegram.me/almblog

و شنبه صبح

شنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۵، ۰۲:۴۰ ب.ظ
صبح که نه، در اصل قبل از ظهر شنبه است. درب بالکن را باز می‌کنم. آفتابِ کم‌رمق پاییز بالا آمده است. آسمان گُله گُله ابرهای سفید دارد. هوا هنوز خنکی تیزش را دارد، از سرمای دیروز است که هوا ابری بود و سرد.  هر نیم ساعت نور کم می‌شود، ابری از جلوی خورشید رد می‌شود و چند دقیقه یا ثانیه بعد دوباره نور شدید برمی‌گردد.
شنبه‌ صبح‌ها را دوست دارم لابد شبیه خیلی از کسانی دیگر که روزهای هفته را کار می‌کنند. روزهای نیمه‌تعطیل همیشه بهتر از روزهای تعطیل‌اند. همین‌که می‌دانی مغازه‌ها بازند و شهر خلوت نیست به آدم حس زندگی را می‌دهد.

برخلاف عادت معمول می‌نشینم پشت میز و صندلی. فردا ضرب‌الاجل کاری داریم و امروز و فردا را باید وقف کار کنم. می‌نشینم، داخل وبسایت، فرهنگ شریف را جستجو می‌کنم. اولین آهنگ را انتخاب می‌کنم: زخمه. لیوان چای را گذاشته ام کنار دستم، روی میز. از آن چای‌های عجیب است البته. آب‌جوش را ریخته ام در لیوان بزرگ و رویش چای خشک ریخته ام. تفاله‌ها کم کم از روی چای به کف لیوان می‌روند. گذاشته که خنک بشود و دم بکشد. با خودم که فکر می‌کنم می بینم که این ترکیب، بساط چندین ساله‌ی من است با کمی تفاوت. نوع چای عوض شده است و کاری که می‌کنم. باید یک‌روز با خودم بنشیم و فکر کنم که چند سال بعد (اگر زنده باشم البته) می‌خواهم چایی ام را کجا و در حال کدام کار بنوشم، در حالی که کسی هم دارد در پس‌زمینه زخمه‌ای بر تار و سه‌تار اش می‌زند.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۶/۲۷
ف ر د

نظرات (۲)

چه جالب تصویر سازی کردین


http://daynasor.ir/
مثله همیشه عالی بود!!
یاد اون نامه هاتون که با "نازنینم" شروع میشد افتادم!!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی