الف لام میم

الف لام میم

چیزی برای ادامه دادن الف-لام-میم
مهاجرت کرده از alef-lam-mim.blogfa.com

برگزیده مطالب در کانال telegram.me/almblog

شب خیابان هشتم

چهارشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۶، ۰۱:۵۲ ق.ظ

هوا تاریک شده است، تقریبا همه رفته‌اند، ساعت کاری تمام شده. دوچرخه را سوار می‌شویم و به سمت حاشیه شهر حرکت می‌کنیم. منطقه مسکونی که تمام می‌شود می‌رسیم به باغچه‌ها و کارگاه‌ها و شرکت‌ها. می‌پیچیم داخل یک خیابان باریک: خیابان هشتم. کمی جلوتر روبروی درب حیاط چند جوان ایستاده‌اند برای راهنمایی کردن: ماشین‌دارها کجا پارک کنند، مردها از کدام درب وارد شوند و ورودی خانم از کدام طرف است.

نه تنها ساختمان بلکه کل منطقه حالت شرکتی و کارگاهی دارد، بدون سکنه. دلیل اینکه محل حسینیه را اینجا کرایه کرده‌اند هم بخاطر ارزان‌تر بودنش است و هم به این دلیل که همسایه‌ای ندارد که سر و صدا اذیتش کند. اینجا بعد از ساعت ۱۰ شب ایجاد مزاحمت صوتی ممنوع است.

مکان حسینیه قبلا یک شرکت بوده است: یک سالن بزرگ و چند اتاق همراه با دستشویی و آشپزخانه. کف را موکت کرده‌اند و دور تا دور سالن را هم پرچم سیاه زده‌اند. سالن تقریبا از جمعیت پر شده است، ولی هنوز مراسم شروع نشده. اینجا از چایی خبری نیست، نه اول مراسم و نه آخر آن.

وضو می‌گیریم و داخل یکی از اتاق‌ها نماز می‌خوانیم. بعد از نماز، نوجوان عراقی -که معلوم بود منتظر ایستاده تا نماز ما تمام بشود- جلو می‌آید و به فارسی لهجه‌دار می‌گوید: «من به ایران که بودم پسر عمه‌ام به من فارسی یاد داد». می‌پرسم چند مدت ایران بودی؟ جواب می‌دهد ۴ هفته! در مدت ۴هفته اینقدر فارسی یادگرفتن هنر است. می‌پرسم کدام شهر ایران بودی، و منتظر می‌مانم که مثلا بگوید تهران و یا مشهد. کمی فکر می‌کند و می‌گوید: شهر جولای! یادم می‌آید که در عربی «شهر» به معنای ماه تقویم است. مثلا آنجا که می‌گوید «شهرُ الرمضان الذی ...» و مثلا جایی نداریم که کسی بگوید «شهرُ تهران الذی فلان».

یک چشم که بچرخانی داخل جمعیت لبنانی، عراقی، افغانی و چند ایرانی می‌بینی. اکثر این آدمها نه همدیگر را می‌شناسند، و نه حتی زبان مشترکی دارند. درست‌ترین جمله‌ای که بشود نوشت سردرِ حسینیه این است که: حبُّ الحسین یجمعنا.

مراسم با زیارت عاشورا و قرآن شروع می‌شود تا بعد که سخنران می‌رود پشت میکروفن. رسم عرب‌ها (لبنانی و عراقی‌ها) ظاهرا این است که سخنران ابتدا با روضه شروع می‌کند. چند دقیقه‌ای ذکر مصیبت می‌کند و چراغ‌ها خاموش است برای گریه. بعد با «و سیعلم الذین ظلموا» چراغ‌ها روشن می‌شود و می‌رود سراغ سخنرانی.

آخر سخنرانی دعای فرج را می‌خوانند و همه بلند می‌شوند برای سینه‌زنی. مداح ظاهرا از شهر دیگری می‌آید، جدید است. شروع می‌کند به خواندن واحد و سنگین.  کلا سبک «واحد» رگه‌های حماسه دارد. همان‌طور که از همان ابتدا، شیعه بعد از حادثه عاشورا از زیر آن سوگ و ماتم بی‌نظیر قامت بلند می‌کند و سرفرازانه رجزخوانی می‌کند.

مداح نه در ماتم توقف کرده و نه در سال ۶۱ هجری. میرسد به بندی با این مضمون که «با خون حسینی از راه حسین مراقبت می‌کنیم، با روح و جسم‌مان هر دو قبله را (قدس و کعبه) را آزاد خواهیم کرد». و من با خودم می‌گویم ناتانائیل! تو هم بکوش که «شور» در شعر و کلام تو باشد نه فقط در ضرب‌آهنگ آن.

مجلس که تمام می‌شود میزی را می‌آورند و می‌گذارند وسط. مقداری خوراکی نذری که خانواده‌ها آورده اند را می‌گذارند روی میز. هلیم را در ظروف یکبار مصرف ریخته اند. بقیه اش کمی کیک و شیرینی است. لبنانی ها رسم شام دادن ندارند. پذیرایی‌شان با شیرینی‌جات است.


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۷/۱۲
ف ر د

محرم

نظرات (۱)

عزداری های اونا جایی خلوت که مزاحم مردم نشن، عزاداری های ما که از ساعت 11 شب شروع میشه و تا 3-4 صبح آسایش رو از مردم میگیرن با اون طبل هاشون!!!!!!!
واقعا عزاداری های کی قبول تره؟! ما یا اونا؟!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی