الف لام میم

الف لام میم

چیزی برای ادامه دادن الف-لام-میم
مهاجرت کرده از alef-lam-mim.blogfa.com

برگزیده مطالب در کانال telegram.me/almblog

۵ مطلب در آبان ۱۳۹۶ ثبت شده است

فرزندم،

وقتی هجوم سختی‌ها و نگرانی‌ها و دشواری‌ها بر تو بیشتر می‌شود، احساسات شدیدِ متناقض مجال میدان‌داری پیدا می‌کنند. جنگ متناقض‌ها آغاز می‌شود.

چیزی نگو، حرفی نزن، کاری نکن. صبور باش تا موقع زوال عُسرت.

پشیمانیِ خود را نخر.

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۶ ، ۱۶:۲۷
ف ر د
نازنین!

گریه هیچ وقت این قدر راحت نبود. همیشه زور زدم برای چهارتا قطره‌اش. حالا نگاه می‌کنم به این صفحه، به این عکس‌ها و فیلم‌ها. چشمم می‌افتد به این زائران پیاده‌ی اربعین. به اندازه یک دل سیر نه! به قدر هزار دل شکسته گریه به خودم بدهکارم. هر قدمی که هر زائر اربعین بر می‌دارد یک قطره اشک به خودم بدهکار می‌شوم. کاش لااقل اسم ما را می نوشتند جزو کسانی که «تَوَلَّوا وَّأَعْیُنُهُمْ تَفِیضُ مِنَ الدَّمْعِ حَزَنًا».

نازنین من عاشق گم شدن هستم. عاشق اینکه قاطی شوم، قایم شوم بین جمعیت. غبطه می‌خورم به جایی که چنین جمعیتی باشد. بسپار فردا-روزی روی سنگ قبرم بنویسند: قطره بود، شوق دریا شدن داشت.

نازنین خسته ایم از غربت. و البته کیست که در این جهان غریب نیست؟ اما وقتی می‌روی زیر پرچم حسین، به چشم‌ها نگاه کن. هیچ کس غریبه نیست. انگار در پسِ هر نگاه هزار سال آشنایی هست. انگار چشم‌هایی که برای حسین گریه کرده‌اند آشنای هم‌اند.


فدایت! دست ها را بالاتر ببر. چهارتا دعا هم خرج ما کن، دریغ نکن. بگذار دل ما هم گرم شود، اینجا سرما جانسوز تر است.

۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۶ ، ۱۲:۰۰
ف ر د

بله فرزندم ...

و بعد می رسی به یه جایی که بعد از عمری تجربه باید اقرار کنی که:

رضایت در دنیا تنها سهم کسانی است که به دنیا راضی نشدند.


۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۶ ، ۲۲:۱۷
ف ر د

اجداد غارنشین ما در مواجهه با چیزهای ترسناک چکار می‌کردند؟ قاعدتا فرار می‌کردند و می‌خزیدند داخل غار. جایی که گرم بود، نسبتا تاریک بود و محفوظ بود. آنجا احساس امنیت و آرامش و راحتی بیشتری می‌کردند.

خب احتمالا همین چیزها داخل ژن ما هم باقی مانده است. وقتی کارها زیاد می‌شود از یک جایی به بعد احساس می‌کنیم نمی‌توانیم از پسش بر بیاییم. احساس می‌کنیم بیشتر از توانایی ماست. یک دفعه یک ندایی در درون ما میگوید: اوه اوه اوه، "لاطاقة لَنا بِه".

این جور مواقع خیلی از ماها (خودم را عرض میکنم) استرس و ترس می‌گیریم و آرام می‌خزیم زیر لحاف که هم گرم است هم نسبتا تاریک و هم محفوظ. ولی خب حقیقت این است که همانطور که خزیدن به غار نتوانست یک راه حل کامل و پایدار باشد، از جایی به بعد لحاف هم پناهگاه مناسبی نخواهد بود.

ما تئوری پردازهای خوبی هستیم. یعنی خیلی زیاد به بخش تئوری می پردازیم. به راحتی می‌شود مقاله‌های روانشناختی نوشت با عنوان «لحاف گرایی به مثابه مکانیزم دفاعی» یا حتی سمینارهایی برگزار کرد با عنوان «لحاف گرایی و استرس گریزی؛ تهدیدها و فرصت‌ها». فیلم‌سازها هم می‌توانند سوژه‌های خوبی پیدا کنند برای فیلم «لحاف‌گراها به بهشت نمی‌روند».

آیا نویسنده هم جزو آن دسته از افراد است که طرح مسئله میکنند بدون ارائه راه حل؟ خب تا حدی بله. ولی چند نسخه را امتحان کرده است. مثلا یکی از نسخه‌ها در چنین وضعیتی این است که آدم دست از کمال‌گرایی بردارد و بپذیرد که قرار نیست «همه کارها» را به «تمام و کمال» انجام دهد. لیست کارها را باید نوشت از کوچکترین به بزرگترین. بعد خودت را قانع کنی که آسان ها را انجام بده بقیه را فراموش کن. و همین طور با استراتژی هویج به پیش ببری.

برخی دیگر نسخه می‌دهند که مدام به خودت یادآوری کنی که مهم نیست «اگر مراد نیابم»، تنها لازم است که «به قدر وسع بکوشم». اما این از همان نسخه‌های شکست‌خورده است. چه اینکه تمام انگیزه ما از کوشش همان یافتن مراد است. اساسا بشر موجودی مرادگراست.

و نسخه‌ی نهایی که پیشنهاد نویسنده نیز هست، ادبیات و فلسفه است. اگر [فکر میکنید] صدای خوبی دارید شعرهایی هست که می‌توانید زمزمه کنید و به معنای ضد استرس آن فکر کنید؛ مثلا:

به قبرستان گذر کردم صباحی
شنیدم ناله و افغان و آهی
شنیدم کله ای با خاک میگفت:
که این دنیا نمی ارزد به کاهی


۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۶ ، ۱۹:۱۵
ف ر د

تابستانی که داشتیم آماده می شدیم بار سفر ببندیم از دبیرستانِ شهرستان برویم به دانشگاهِ پایتخت یکی دو نفر آمدند شهرمان برای سخنرانی. موضوع: طب سنتی و تخطئه‌ی طب مدرن از بیخ و بن. ما هم البته خودمان را جزئی از قشر فرهیخته‌ و دانش‌آموخته علوم جدید می‌دانستیم که قرار است تا یکی دو ماه دیگر علم‌آموز فن و تکنیک و علم مدرن بشود. برایمان سخت و سنگین بود جلوی چشممان تکنولوژی و پزشکی مدرن را نفی و تکفیر کنند.


نوار عمر را که بگذاریم روی دور تندش، زود میرسیم به سالهای آخر دانشگاه. آن زمان دیگر در نظرمان یال و کوپال تکنولوژی به کل فروریخته بود و قداستش لکه‌دار شده بود. شروع کرده بودم به شنیدن سخنرانی‌های یکی از مبلغین طب سنتی. این بار بدون گارد داشتم می شنیدم، با دید مثبت و اعتماد، آماده برای قبول کردن.


اعتبار یک متخصص برای من وقتی از بین می رود که بی مهابا وارد حوزه‌ای بشود که در تخصص‌اش نیست. طبیب مورد نظر یک بار وسط سخنرانی وقتی داشت از توطئه انگلیسی‌ها برای تغییر عادات غذایی و طبی ایران صحبت می‌کرد شروع کرد به تحلیل لالایی «اتل متل توتوله». بند به بند خواند و تفسیر کرد و تحلیل کرد و افشا کرد. تنها چیزی که کم داشت این بود که آخرش بگوید «شوخی کردم، طنز بود». نگفت. و همین یک‌باره تمام اعتبارش در چشم من را همانند اعتمادم بر باد داد.


آنچه که داریم بیشتر طب سنتی است تا طب اسلامی. میراث ناقصی که از قدیم مانده و دستخوش تغییر و تحریف هم شده. در دعوای طب سنتی و مدرن، بلاهت است که هر کدام را به کل زیر سوال برد. کاسب‌کار هم که همیشه و همه جا هست، چه دکتر چه طبیب و حکیم. گاهی وقت‌ها هم تشخیصش ساده است. مثلا وقتی کسی میگوید شیخ ساوجبلاغی در قرن ۵ گفته که چربی روی دندان مفید است و پاکش نکنید (لذا نباید مسواک بزنید) در تناقض با احادیث پیامبر است که میگفت از مستحبات نماز مسواک زدن است.


طب آلمانی ها چطور است؟ خدا را شکر تنم به ناز طبیبان زیاد نیازمند نشد. سالی یک بار مریض میشوم. آنفولانزا میگیرم ولی تا امروز آمپولی نزده ام. در همه موارد تنها درمان، خوردن و نوشیدن میوه و مایعات بود. کل نسخه پزشک یکبارقرص چرک‌خشک‌کن بود و یک بار هم اسپری بینی برای سینوزیت ها که بعدا خودم با روغن سیاه‌دانه جایگزینش کردم.

در فروشگاه‌های بهداشتی (و نه داروخانه‌ها) یک قفسه بزرگ هم هست برای دم‌نوش‌ها. شبیه عطاری‌های خودمان، ولی در بسته بندی شیک به صورت چای کیسه‌ای. محتویات همان داروهای گیاهی است ولی اسم‌هایشان اینطور است: چایِ سرماخوردگی، چایِ خواب و اعصاب، چای کلیه و مثانه، گوارشی و سرفه و برونشیت و استرس و چند کوفت و زهرمار دیگر. میزان تجویز دارو برای مریضی ها بسیار بسیار کمتر از ایران است، بسیاری از بیماری ها بدون دارو با همین دمنوش‌ها و مراقبت درمان می‌شوند.

به نظر می‌رسد که حداقل آلمانی ها از دعوای سنت و مدرنیته عبور کرده‌اند، سنتی و صنعتی را قاطی کرده‌اند. دیر یا زود ما هم چاره‌ای نداریم که قاطی کنیم.

۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۶ ، ۰۲:۳۶
ف ر د