آمستردام
توفیق دست داد که سفری کنیم به شهر دوچرخهها، شهر حشیش و کافهها، شهر آبراههای نیمدایره، آمستردام. شهری بسیار زیبا، قدیمی، زنده با جاذبههایی که برای همهی سلایق چیزی برای نمایش دارد.
نکتهی اول در مورد این شهر این است که شباهتی به شهر ونیز دارد، وجود آبراههایی وسط شهر با قایقهایی که توریستها را جا به جا میکنند. البته آبراههای آمستردام دستساز هستند. شهر آمستردام نزدیک دریا، ولی پایینتر از سطح آن است! لذا با استفاده از سدهایی جلوی آب را گرفته اند. یکی دو شاخه ی رودخانه از شهر می گذرد، ولی بقیه آبراهها مصنوعیاند و مدتها پیش برای حمل و نقل ایجاد شده اند. کانالها به صورت نیم دایره هایی متحدالمرکز ایجاد شده اند. اطراف این آبراهها هم خانهها و مغازهها و کافههای قدیمی قرار دارند. قاعدتا پلهای زیادی هم روی این آبراهها ساخته اند. چنین شهری، قاعدتا فقط با دوچرخه قابل زندگی است.
نکتهی دوم که آمستردام را از بقیهی شهرها متمایز میکند آزاد و فراگیر بودن حشیش (ماریجوانا، وید، جوینت یا هرچیز دیگری که به آن بگویید) است. کافههای که در مرکز شهر و قسمت قدیمی آن هستند حشیش را در قالبهای مختلف در اختیار مشتری میگذارند که شامل کلوچه محلی! کشیدن با فرم سیگار، کشیدن با فرم پات (وافور) و ... است. در خیابانهای شهر به ندرت بوی سیگار به مشامتان میرسد ولی به راحتی میتوانید بوی حشیش را تشخیص دهید. حتی کافههایی وجود دارد شبیه قهوهخانههای سنتی خودمان با تخت و مُتکّا که جماعتی روی آن ولو هستند با حالتی که نشان میدهد از خلسهی افیون high هستند.
نکتهی سوم اینکه گرچه بعضیها ممکن است آمستردام را به خاطر آزاد بودن فحشا و تنفروشی (در منطقه معروف به محله قرمز) متمایز از جاهای دیگر بدانند، ولی این مسئله در بعضی دیگر از کشورهای اروپایی هم مجاز است، مکانهایی هست که زنها پشت ویترین ایستادهاند تا مشتریان خود را از بین رهگذران پیدا کنند. فی المثل در همین شهر ما هم از این محلهها وجود دارد هرچند بسیار کوچک و خلوت است. تمایز آمستردام از این جنبه شاید به این خاطر باشد که اولا گسترهتر از شهرهای دیگر اروپا است، و در ضمن، کاملا محل رفت و آمد مردم است؛ جایی بین رستورانها و کافهها.
در آمستردام شما به ندرت چیزی به جز انگلیسی میشنوید. هم به خاطر زیاد بود توریستها، هم به خاطر تسلط مردم محلی به این زبان. از این بابت، آمستردام بسیار دوستداشتنیتر از شهرهای دیگر است (مثلا شهرهای آلمان). خیلی کمتر احساس غریبهبودن، و گنگ بودن به شما دست میدهد.
قسمت مرکزی شهر که بافت قدیمی دارد، جا به جا قصرها و کلیساهای قدیمی هم دارد. بازار گل روز، موسیقیهای خیابانی و میدانهای سنگی پر از کبوتر هم از جاذبههای دیگر شهر هستند. از خاطرات خوب شهر هم یکی رستوران زیبا، کوچک، دنج و آرام یک پیرمرد مصری مهربان بود.
عکس بدون ادیت و فیلتر از روی یکی از پلها