و دست آخر هم کیش
من تا پیش از این جنوب ایران نرفته بودم، یعنی جنوبیترین جایی که رفتم خوزستان بوده. مدتی پیش، قبل از سفرم به ایران، هوس سفر جنوب و بندر و جزیره و ساحل به سرم زد، یحتمل به خاطر نوع آب و هوای آلمان. دنبال چیزی بودم که توی عکسهای قشم و جزایر ناز دیده میشد. از همان روز اولی که برگشتم ایران دنبال تور بودم برای قشم. نشد. ولی در عوض سفر کیش جور شد به طوری اتفاقی.
کیش البته جای خیلی خوبی بود، ولی فقط و فقط به خاطر ساحل زیبایش، و هوای بسیار مطبوع بهمن ماهش. از بین تفریحاتی که انجام دادیم - و بعضی ها را فقط به خاطر همراهی کردن با همسفران- نه غواصی و نه بقیه تفریحات گران قیمت آبی هیچ کدام ارزش خرج کردنش را نداشتند. اما همان دوباری که رفتیم به قسمت ساحل جنوبی، جایی که منظرهی افق فقط و فقط دریاست، و ساحل نیلی و فیروزهای زیبا در کنار شنهای ماسهای زرد رنگ دارد، مقصود من از سفر حاصل شد. یکبارش را با ماشین رفتیم، در مسیرمان به سمت کشتی یونانی، که آن هم منظره جالبی دارد، ایستادیم کنار ساحل که ترکیبی از صخرههای مرجانی و ماسه بود.
بار دومش هم سوار بر دوچرخه از جادهی ساحلی آرام و خلوت گذشتیم و ساعتی بر روی ماسههای نرم نشستیم رو به دریا.
کیش به نظر من فاصلهی بسیار بسیار زیادی دارد تا اینکه از حیث امکانات برای گردشگران خارجی قابل قبول شود، ولی اگر قرار است به بهای از بین رفتن آرامش سواحل جنوبیاش باشد و تبدیل ساحل به پلاژ و کلوپ جتاسکی امیدوارم که بیافتد که ۱۰۰ سال دیگر.