آه از این لطف به انواع فلان آلوده
نقل است که پیرمردی سر جاده منتظر ایستاده بود. یک نفر سوار بر الاغ رسید و او را هم سوار کرد. رو به پیرمرد داستان گفت: ای پیرمرد اگه من نبودم چطوری میخواستی به ده برسی؟ پیرمرد هم گفت: اگر تو نبودی یه خر دیگه! میگویند این پیرمرد خیلی موّحد بوده، و خب کمی هم بی ادب. رزق آدم (در معنای کاملا عام آن) دست خداست، آدمها وسیله اند.
هستند آدمهایی که به دیگران کمک و لطف میکنند. اما انگیزه شان مدیون کردن است. میخواهند سلطه پیدا کنند به واسطه ی آن لطف. میخواهند جای خدا بنشینند، و بقیه زیر دِین او باشند.
آمده بود بی مقدمه بدون اینکه درخواستی ازو داشته باشم خواست به زور لطفی در حق من انجام بدهد. همان اول کار حتی قبل اینکه من حرفی بزنم شروع کرد به شرط و شروط گذاشتن و مقدمه منت را چیدن.
تا حرفش تمام شود داشتم فکر میکردم که این نصیحت را بنویسم برای این جور مواقع که: فرزندم! مراقب باش تا به دام و دانه نگیرند مرغ دانا را. با مناعت طبع رد کن لطفی که آغشته به گروکشی و منت است.