نوبتی هم که باشد، نوبت عطر است.
کی و کجا با مسئلهی عطر به صورت جدی مواجه شدم؟ همان عنفوان جوانی، توی مسجد شهرمان. آن موقع عطرهای میوه مد شده بود، خصوصا هلو.
زمان دبیرستان هم یک اردوی مشهد رفتیم. آنجا توی بازار رضا یکی از عطرهای جدید و پرمشتری «مشک حرم» بود. داخل عطر فروشی پر بود از بطری های بزرگ عطر. انتخاب که میکردی، با استفاده از یک سرنگ بزرگ عطر را داخل شیشه کوچک میریخت. شیشه های عطر به طول دوبند انگشت و ضخامت خودکار بودند. سرشان هم یک چیز توپی شکل بود که میچرخید و عطر را روی خودش بیرون می آورد.
زمانی که آمدیم به پایتخت و دانشگاه، دوره ی عطر «بهشت» و عطرفروشی های مترو شده بود. بسته بندی عطرها بهتر شده بود. هنوز از همان فناوری سرنگ استفاده میکردند، ولی بطری مشتری مجهز به اسپری شده بود. فشار میدادی و عطر به صورت اسپری بیرون می پاشید.
در تمام این مدت بارها و بارها و بارها شده بود که عطری را داخل مغازه یا مترو بو کنم، بپسندم، بخرم، بیاورم خانه و بعد ببینم که بوی آن کاملا عوض شده است!
البته به جز یک بار که خوابگاه را ترک کرده بودیم و با بچه ها خانه مشترک داشتیم. پسرعموی همخانهمان یکبار آمده بود، عطر خوشبویی داشت که از همان مترو خریده بود. اسم عطر را پرسیدم، رفتم مترو و از فروشنده همان عطر را خواستم. وقتی توی مغازه عطر را بو کردم اصلا آشنا نبود، خوشبو نبود. ولی به پسرعموی همخانهام اعتماد کردم و عطر را خریدم. همان بود، خوشبو و دلپذیر. البته زمان که گذشت بوی عطر هم تغییر کرد.
کمی بعدتر برای اولین بار ادکولون خارجی هدیه گرفتم. یک شیشهی بزرگ و تیره که سرش اسپری داشت. عطر تلخ و رسمی بود. چون دوستش داشتم فقط در مواقع مهم استفاده میکردم. نتیجه؟ چند سال طول کشید و تمام نشد. نتیجه؟ بعد از چند سال بویش تغییر کرد. انگار جلوی واکنشهای شیمیایی را نمیشود گرفت.
گذشت تا اینکه رسیدم به آلمان. همان عطر تلخ را هنوز داشتم. وقتش رسیده بود که عطر جدید بخرم. خب کلا سختپسند هستم. خیلی دیر چیزی را پسند میکنم. در همین گیر و دار یکی از این شیشه های عطر کوچک اشانتیون به دستم رسیم. اولین اسپری را که زدم انگار بهشت را از داخل شیشه آزاد کرده باشی. شبیه معتادان کوکائین هی بو میکردم و مست می شدم.
همان شد عطرِ تراز، عطر معیار. چون تنوع را دوست داشتم هیچ وقت عطر تکراری نخریدم. برای پیدا کردن عطر جدید ولی حسابی وقت صرف میکنم. باید ته و توی جنس را در بیاورم. لذا رفتم سایت های اختصاصی عطر را زیر و رو کردم. فرق ادوکولن و ادوتویلت و ادوپرفیوم را خواندم. ساختار رایحه ها را خواندم، با نتهای ابتدایی و میانی و پایانی آشنا شدم. تحلیل بوی عطرهای مختلف و مواد تشکیل دهنده شان را خواندم.
از آن به بعد می روم سراغ عطرهایی که ساختار مشابه عطر قبلی دارند. بوهای تشکیل دهنده را می خوانم. بعد یا آنلاین خرید میکنم و یا در فروشگاه یک راست میروم سراغ عطر و بدون اینکه بو کنم میخرمش.
درست است که یک عطر را تا چندین مصرف میکنیم، ولی باز هم حساب کنی عطر چیز گرانی است. اینجاست که سنت و مدرنیته به کمک همدیگر می آیند. احادیث پیامبر در مورد عطر را یادآوری میکنم، دلم خوش می شود که پول خرج کردن برای عطر خوب است.