آتن همان تهران است، کوچکتر، آرامتر، تمیزتر.
آتن شباهتهای زیادی به تهران دارد، قاعدتا در مقایسه
با شهرهای اروپایی. یک جور میانگین گرفتن از تهران و شهرهای اروپای غربی.
یونان تقریبا شرقیترین کشور اروپاست، همسایه ترکیه است. کشوری مدیترانهای
حساب میشود. تا حد زیادی شبیه ایتالیا از نظر جغرافیا.
گرمای هوای مرداد و شهریورش هم شبیه تهران است، البته اگر دود و آلودگی هوا را کمتر کنیم.
مغازهها و کسبوکارهای کوچک بیشتر به چشم میآیند تا
سوپرمارکتهای بزرگ و فروشگاههای زنجیرهای. دکههای روزنامهفروشی که آب و
سیگار و آدامس میفروشند جابهجا دیده میشوند. شبهای آتن هم بیدار و
زندهاند شبیه تهران. کسی عجلهای برای خوابیدن ندارد.
بعد از مدتها ممکن است وسط خیابان بوی نان تازهی تنوزی به مشامت برسد.
نکته جالب دیگر برای من، تلفظ مشابهِ برخی لغات بود.
مثلا در بین صحبت از میوهها یکهو نام «پرتقال» را به جای «اورنج» شنیدن. و
حتی شاید ابتدا تعجب کنی اگر بشنوی که دختر فروشندهای که سیمکارت
اعتباری تبلیغ میکند با صدای بلند بگوید «ناسیونال سیمکارت، دو گیگابایت
اینترنت». ولی زود متوجه میشوی که تلفظ عدد ۲ هم در زبان یونانی دقیقا
«دو» خودمان است.
به نظر میرسد که جامعه مسلمانهای آتن کوچک باشد و
جالب اینکه اکثریت از هند و بنگلادش و پاکستان هستند. محلهای در مرکز شهر
هست که به نظر مرکز مهاجرین مسلمان است. بیشتر رستورانهای حلال در همین
منطقه هستند که البته نسبتا کثیف و شلوغ است.
مهمترین جاذبهی تفریحی آتن و حتی یونان همان معبد
مشهور آکروپولیس است با ستونها و معماری که آدم را یاد پرسپولیس خودمان
میاندازد. این معبد به همراه دیگر جاذبههای تاریخی مانند آمفیتئاتر سنگی
و ... در مرکز شهر واقع هستند، بر روی تپهای که مُشرف به شهر است. مدیریت
این اماکن تاریخی هم ضعیف است. علیرغم اینکه تعداد بازدیدکنندهها از این
قسمتها بسیار بالا است ولی سیستم فروش بلیط آن بسیار ناکارآمد است و به
صورت دستی در چند دکه انجام میشود. نتیجهی آن هم انتظار یکساعته زیر
آفتاب سوزان و در هوای گرم است. اتوماتیک کردن سیستم بلیط بسیار ساده و
شدنی است. چیزی شبیه گیتهای مترو و دستگاههای فروش بلیط.
یکی دیگر از شباهتهای آتن با تهران و تفاوتش با
شهرهای آلمان گسترده بودن «تحویل غذا» یا همان delivery است. حتی
فروشگاههایی هستند که فقط امکان سفارش و تحویل غذا دارند و جایی برای
نشستن و سرو غذا ندارند.
مصرف الکل و مشروبات در یونان بسیار بالاست، البته از
قبل اینطور بوده و جزوی از فرهنگشان است. اگر کتاب زوربای یونانی را
خوانده باشید، قوت غالب کارگران معدن زیتون و پیاز و مشروب است! در نگاه
اول تعجببرانگیز بود: در آزمایشگاه دانشجویان در دانشگاه قفسهی شیشهای
را دیدم، از همین قفسههایی که در دانشگاههای ایران برای گذاشتن تزهای
انجام شدهی دانشجویان یا کتابهای درسی استفاده میشود. آنجا در آتن، این
قفسه پر از شیشههای مشروب بود! حتی وقتی به سلفسرویس دانشگاه رفتیم،
قفسهای مختص به مشروب داشتند. چند میز آنطرفتر از ما جمعی بودند که
ناهارشان را با زهرماری سرو میکردند.
اگر از من بپرسید، میگویم که «نوشیدنی ملی یونان
آیس-کافی یا قهوهییخدربهشتی است». از آغاز روز تا پایان شب، در دست هر
کسی که نگاه کنید یک لیوان بزرگ آیسکافی میبینید. دلیل اصلی آن احتمالا
گرمای هواست، هرچند که دوست یونانی ما میگفت در زمستان هم همین بساط است.
هر جه باشد ترک عادت موجب مرض است.
آب. آب هم یکی دیگر از شباهتهای ایران و یونان و
تفاوتهای یونان و اروپا است. یکی از رسمهای جالب در رستورانهای آتن است
که شما وقتی سفارش غذا بدهید، یک بطری یا پارچ آب رایگان برای شما
میآورند. سر هر میزی آب هست، آب خنک. حتی در یکی از کافهها که منتظر
بودیم دمنوش من و آیسکافی همراهمان را بیاورند، پیشخدمت دو لیوان آب بر
روی میز گذاشت و بعد از یک ساعت وقتی که هر لیوانها خالی شد آمد و آنها
را پر کرد. در آلمان از این خبرها نیست. آب رایگان؟ هرگز.