الف لام میم

الف لام میم

چیزی برای ادامه دادن الف-لام-میم
مهاجرت کرده از alef-lam-mim.blogfa.com

برگزیده مطالب در کانال telegram.me/almblog

۷ مطلب با موضوع «تجربیات روزمره» ثبت شده است

وقتی شما در آلمان مریض می شوی میتوانی (لازم است) که در خانه بمانی. ولی باید به کارفرما اطلاع بدهی، به پزشک مراجعه کنی و مرخصی استعلاجی بگیری و بعد از بهبود گواهی پزشک را به کارفرما ارائه بدهی [فکر میکنم حقوق شما را در آن مدت از جیب بیمه پرداخت میکنند].


پزشکان آلمانی در قبال بیماری هایی مثل سرماخوردگی و آنفولانزا عملا هیچ کاری نمیکنند به جز اینکه برای شما مرخصی استعلاجی بنویسند. لذا باید 4-5 روز در خانه بمانید و استراحت کنید تا دوره بیماری طی شود. در این مدت تنها کاری که از شما بر می آید نوشیدن مایعات، ویتامین C، پیاز و سبزیجات، سوپ مقوی و دمنوش است. از آمپول و قرص و کپسول خبری نیست.


از منابع مختلف به یک ترکیب جادویی پی بردم که برای بهبود آنفولانزا خصوصا در روز اول بیماری بسیار مفید است. در انگیلسی به این ترکیب «فلو باستر» یا آنفولانزا-شکن (کشنده ی آنفولانزا) میگویند. تمامی مواد مورد نیاز آن را میتوانید از سوپرمارکت ها تهیه کنید.

یک حبه سیر را کاملا له میکنید، یکی-دو قاشق عسل به آن اضافه میکنید، آبِ یک عدد لیموی تازه (لیموهای بزرگ که اندازه مشت هستند) را میگیرد و روی آن میریزید، یک بند انگشت زنجبیل تازه را رنده میکنید رویش (یا کمی پودر زنجبیل) و در نهایت مقدار کمی فلفل قرمز به آن می افزایید! این نوشیدنی را با کمی آب ولرم رقیق کنید و می نوشید. در عرض یک روز نتیجه ی معجزه آسای آن را می بینید.


دیروز که این طب سنتی-خانگی غربی ها به موقع به داد من رسید. حالا دنبال طرز تهیه سیر-ترشی هستم که اضافه ی سیرهایی که دیروز خریدم را استفاده کنم!

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ فروردين ۹۷ ، ۲۱:۰۰
ف ر د

در آلمان عموما باشگاه های بدنسازی دارای دو بخش هستند: بخشی متخص بانوان و بخشی مختلط (بخش مختص آقایان وجود ندارد و یعنی اینجا هم آقایان مورد تبعیض هستند!).

البته دستشویی ها و رختکن های بانوان و آقایان مجزا هستند.

در مطلبی نوشته بودم که رختکن ها جزو مکان هایی هستند که افراد مجاز هستند کاملا لخت بشوند. در سونای خشک افراد ملزم هستند که کاملا لخت باشند!

داخل رختکن ها دوش حمام وجود دارد ولی دوشها دارای اتاقک نیستند. یک اتاق مربعی را در نظر بگیرید که دور تا دورش به فاصله 1 متری روی دیوار دوش نصب کرده اند. و خب طبیعی است که آلمانی ها زحمتی به خود ندهند و زیر دوش کاملا لخت باشند.

هنگام تعویض لباس هم همین مشکل وجود دارد که عده ای برای تعویض لباس زیر، کاملا لخت بشوند. لذا اگر میخواهید که چشمتان به کمالات کسی روشن نشود باید با احتیاط وارد رختکن شوید و کاملا سر به زیر باشید. زود لباسها را عوض کنید و از محل متواری شوید.


۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ فروردين ۹۷ ، ۱۴:۱۴
ف ر د

توی خانه (ی پدری) دستگاه قهوه ساز نداشتیم. لذا قبل رفتنم یک پاکت قهوه آسیاب شده گرفتم و یک بسته فیلتر چایی.

به قول باباطاهر: ریاضت کِش به بادامی بسازد! خب من هم به این نوع قهوه ساختم. و همین شد که شیوه جدیدی ساختم. شبیه چایی قهوه را دم میکنم: یکی دو قاشق قهوه میریزم توی فیلتر و آب جوش می ریزم روش توی قوری. قوری را میذارم سر کتری که آبش قل قل میجوشه.


مزه اش بد نیست اتفاقا. درسته رقیقه و سنگینی یه قهوه جدی را نداره. ولی خوبیش اینه که میشه بومی سازی اش کرد. یعنی چه؟ یعنی یه چیزی مثل هِل بهش اضافه کردم تا وارد سبک ایرانی-اسلامی بشه.


قهوه را به روشهای مختلف درست میکنند؛ ترک و فرانسه و عربی و ... . جای قهوه ایرانی خالی بود. آن را پر کردم. این مطلب را به عنوان ثبت اختراع و پتنت نوشتم. شاید فردا-روزی از حقوق معنوی این اختراع چیزی به بچه ها رسید.


زود باشد که در کافه های تهران و پراگ و سن‌خوزه و برلین روی تابلویی که منو را نوشته اند، اسم قهوه ایرانی هم دیده شود. موقع سفارش هم از شما طعم مورد علاقه تان را میپرسند؛ هل، زنجبیل، دارچین، زعفران؟ شما همان اولی را انتخاب کن.

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۶ ، ۰۷:۵۴
ف ر د

از نظر من یک شعبه از استارباکس را می‌توان اینطور توصیف و تشریح کرد: یک محیط نسبتا بزرگ و دل‌باز که شامل میز و صندلی و مبل راحتی است که می‌توان به صورت تنهایی و یا جمع چند نفره از آن استفاده کرد. وجود اینترنت وایرلس، دستشویی، پریز برق و امکان نشستنِ راحت برای چند مدت، آن را برای گعده، استراحت، کارِ کوتاه مدت، یا قرار ملاقات دو سه ساعته مناسب می‌کند. اما برای ورود به این مکان و استفاده از امکاناتش شما بایستی بعد از ورود، یکی از محصولات آن که عمدتا بر پایه قهوه هستند را خریداری کنید. این خرید می‌تواند تنها شامل یک لیوان قهوه باشد یا همراه یک تکه کیک اضافی یا یک بطری آب مثلا.

باز هم از نظر من، دلیل اصلی موفقیت استارباکس نه کیفیت بالا که کیفیت نسبتا «استاندارد» آن است. استاندارد بودن به بالا بودن یا پایین بودن کیفیت محصولات و خدمات آن اشاره ندارد، بلکه بر «یکسان بودن» خدمات و کیفیت در شعبه‌های مختلف اشاره دارد. به عبارت دیگر، شما می‌دانید که تقریبا هر کجای دنیا که بروید جایی به نام استارباکس وجود دارد که در قبال خرید یک قهوه به شما امکاناتی مانند دسترسی به اینترنت و دستشویی و محلی برای نشستن طولانی مدت می‌دهد. اگر در شهری غریب و مسافر هستید به جای جستجو برای چنین مکانهایی کافی است آدرس استارباکس را بپرسید، می‌دانید که دقیقا چه چیزی در انتظار شماست.

جالب است بدانید که کیفیت قهوه‌ی استارباکس پایین و قیمت‌اش نسبتا بالاست. و این را من از چندین نفر دیگر هم شنیده‌ام که همین نظر را داشته‌اند. این مطلب البته تعجب‌بر‌انگیر نیست به این خاطر که شما قاعدتا به هدف قهوه‌خوردن نباید به استارباکس بروید، شما خدمات دیگری دریافت می‌کنید و پول آن را پرداخت می‌کنید. لذا برای کسی که می‌خواهد فقط مدت‌ کوتاهی جایی بنشیند و قهوه بنوشد بهترین پیشنهاد قهوه‌خانه‌های محلی (غیر زنجیره‌ای) است.

۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ مرداد ۹۵ ، ۲۲:۲۵
ف ر د

این‌بار که به ایران سفر می‌کردم، بلیت هواپیما را از یک شرکت ترکیه‌ای گرفتم؛ اول به دلیل اینکه کمی ارزان‌تر از پرواز ایرانی بود، دوم به دلیل دردسرهای خرید بلیت از هواپیمایی ایران (که قبلا در موردش نوشته بودم).

یک نکته‌ی بسیار جالب در مورد قوانین هواپیمایی دنیا این است که پروازهای یک خط هواپیمایی متعلق به یک کشور حتما باید در کشور خودش فرود داشته باشه. یعنی پرواز مستقیم بین دو کشور فقط و فقط با خطوط هوایی متعلق به یکی از این دو کشور انجام می‌شود، بقیه خطوط هوایی حتما باید یک توقف در کشور خودشان داشته باشند. به این دلیل، خط هوایی ترکیه، اگر بخواهد پروازی بین آلمان و ایران داشته باشد باید حتما در خاک ترکیه توقف کند.

پرواز ما هم دو تکه بود، یعنی در ترکیه باید هواپیما را عوض می‌کردیم. اکثر مسافران هم عوض می‌شدند. چون بیشتر کسانی که از آلمان به ترکیه می‌آمدند اهل ترکیه و بیشتر کسانی که از ترکیه به ایران می‌آمدند اهل ایران بودند. البته این مساله در پرواز دوم کاملا مشهود بود. مثلا همین که سوار هواپیما شدم، متوجه شدم که اکثر مسافران روی صندلی خودشان ننشسته اند! صندلی من را یک پیرمرد و پیرزن مقیم آلمان گرفته بودند و من هم به اجبار روی صندلی کناری آنها نشستم. چندین مورد مشابه دیگر هم وجود داشت.


تفاوت محسوس دیگر، حجم بالای بار مسافران بود. در حالی که طبق قانون هر کسی فقط می‌تواند یک کیف به وزن ۸ کیلو را به داخل کابین هواپیما بیاورد، قفسه‌های داخل هواپیما کاملا از بار همراه مسافران پر شده بود. هم از نظر تعداد چمدان و هم از نظر وزن و حجم، همسفران ما حماسه‌ای آفریده بودند.


یکی دیگر از تفاوت‌هایی که قابل ملاحظه بود و در کنار من اتفاق افتاد «زود قاطی شدن، و زود قاطی کردن» هم‌وطنان هم‌سفر بود؛ این زوج پیری که کنار دست من نشسته بودند، نسبتا شاداب به نظر می‌رسیدند. ردیف جلویی ما یک زن سی و چند ساله نشسته بود با دو پسرش، یکی حدودا ۸ ساله و یکی حدودا ۴ ساله. این پیرزن کناری ما شروع کرد به ارتباط با این زن غریبه و در عرض چند دقیقه مشخص شد که اصالتا اهل کدام شهر هستند و ساکن کدام کشور هستند و اسم بچه‌ها چه است و ... .

این دو پسر بچه بر سر اینکه چه کسی کنار پنجره هواپیما بنشینند درگیر بودند و گریه‌ی بچه‌ی کوچک‌تر در آمد. پیرزن مذکور شروع کرد به تعارف که بگذار یکی از بچه‌ها بیاید جای من بنشیند (لابد قرار بود در تمام طول پرواز با این زن غریبه صحبت کند). خلاصه اینکه در طرفه‌العینی این پیرزن داشت نقش مادربزرگ این بچه‌ها را از آنِ خود می‌کرد.

هنوز نیم ساعت نگذشته بود که این پیرزن و پیرمرد رفتند به عوالم خواب. در همین موقع بود که یک بچه‌ی ۸-۹ ساله از جلوی هواپیما آمد و با این بچه‌ی ۸-۹ ساله غریبه طرح دوستی ریخت. در عرض چند دقیقه، کریدور هواپیما تبدیل شد به اتوبان همت؛ این بچه‌های جدید هی در حال رفت و آمد بودند و سر و صدا.

همین سر و صدا که خواب مادربزرگ را به هم زده بود کم کم آتش خشمش را شعله ور کرد و چیزی نگذشت که مادربزرگ قاطی کرد و با مادر بچه‌ها بگو مگو؛

+ چرا بجه را ساکت نمی کنی.

- بچه است. من که نمی‌توانم دهن بچه را ببندم.

+ درسته بچه است، ما هم می‌خواهیم استراحت کنیم.

- شما یه کمی از خارجی‌ها یاد بگیر! (من توی دلم: شما یه کمی از خارجی‌ها یاد بگیر که کلا کاری به کار هم ندارند)

+ بچه تربیت لازم داره.

....


این رفتارها و بگومگو ها نقش تابلو‌های کنار جاده را داشت که مثلا «۲۰ کیلومتر تا وطن» یا «سفر خوشی را در ایران برایتان آرزو می‌کنیم».


۲ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۴ ، ۱۳:۰۲
ف ر د

فرزندم،

از زشت‌ترین کارها، یکی هم این است که به دورغ، چیزی به کسی نسبت دهی،

در حضور خودش،

و در حالی که می‌دانی -به هر دلیلی- نمی‌تواند یا نمی‌خواهد که خلاف‌گو را رسوا کند.


هرگز از این آدم‌ها مباش.

۰ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۴۲
ف ر د
از این به بعد قصد دارم که برخی تجربیات روزمره خودم را هم بنویسم. احتمالا چیزی شبیه مجلات خانه داری، آشپزی و ... خواهد شد. ولی حدس می زنم که بسیاری از آنها، هر چند کوچک، ولی ممکن است به کار دیگران هم بیاید.
این بار می خواهم در مورد از بین بردن بوی یخچال بنویسم.
من به طور معمول ناهار را در سلف دانشگاه می خورم. سلف دانشگاه 5-6 لاین مختلف برای غذا دارد که هر کدام دو غذای متفاوت سرو می کنند، یعنی در نهایت چیزی نزدیک به 10 نوع غذای متفاوت در هر روز سرو می شود که حدود نیمی از آنها گیاهی هستند (تنوع غذا باور نکردنی است چون غذاهای هر روز با روز بعدی هم متفاوت هستند). از بین این 4-5 غذای گیاهی حداقل یکی شان مطبوع طبع واقع می شود که ناهار آن روز من است.
شام را معمولا خودم در خانه درست می کنم که ممکن است از املت ساده باشد تا قرمه سبزی. روزهایی که نوبت به شام سنگین (گوشت دار) رسیده است، صبح قبل از رفتن به دانشگاه، گوشت فریز شده را داخل یخچال می گذارم که تا شب آماده بشود.

در این مدت اخیر، به خاطر حجم بسیار زیاد کارها، فرصت کمی برای رسیدن به کارهای خانه داشتم. برنامه ی شام و نهار هم نامنظم شده بود. یکبار، گوشت را بیرون گذاشتم تا یخ اش باز بشود ولی آن شب و شب بعدش فرصت آشپزی نداشتم. قاعدتا بعد از دو روز، بوی نامطبوع گوشت همه یخچال را گرفته بود. شاید هم به خاطر سبزی هایی بود که مدت زیادی داخل یخچال مانده بودند و خراب شده بودند. به هر حال حتی بعد از تمیز کردن یخچال باز بوی بدش نرفته بود.

یادم افتاد که چندی پیش ویدیویی دیده بودم که کاربردهای چای کیسه ای را میگفت، یکی از آنها رفع بوی بد یخچال بود. یک عدد چای کیسه ای استفاده شده را داخل لیوان گذاشتم، مقدار بسیار کمی آب روی آن ریختم که دوباره خیس بشود. بعد از یک روز، کاملا بوی یخچال را گرفته بود. واقعا شگفت آور بود.

همین کار را میتوان برای از بین بردن بوی نامطبوع کفش هم انجام داد.


۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۴ ، ۱۴:۴۸
ف ر د