الف لام میم

الف لام میم

چیزی برای ادامه دادن الف-لام-میم
مهاجرت کرده از alef-lam-mim.blogfa.com

برگزیده مطالب در کانال telegram.me/almblog

در لزوم ناامیدی

يكشنبه, ۵ فروردين ۱۳۹۷، ۰۱:۳۸ ق.ظ

تو مثلا فرض کن که نشسته بودیم توی کافه‌ لبنانی‌ها. اینجا حتی در حالت عادی هم تاریک است، چه برسد که آن گوشه‌ی کافه سه چهار تا جوان قلیان بکشند و دود همه فضا را گرفته باشد.


از صدای بلندِ آهنگ صحبت‌ها به زحمت به گوش میرسید. انگار یک نفر مدام بپرد وسط گفتگو و به عربی چیزی بخواند.


می‌گفت قدمِ اول، ناامید شدن است [قامتها جمیلة طویلة کالسیف ... صدای کاظم الساهر حواسم را پرت میکند]؛ کسی که هنوز امیدوار است به همان امید دلخوش می‌کند و منتظر می‌نشیند. کسی که ناامید و مستاصل شده باشد بر می‌خیزد و می‌زند به راه ... [و عینها صافیة مثل سماء الصیف].


یحتمل نمی‌دانست که این حرفش برای کسی که زندگی اش بر مدار امیدواری گذشته است قابل قبول نیست. ناامیدی هولناک است، چیزی است که حتی تصورش هم هراس دارد. البته احتمالا این را هم نمی‌دانست که چیزی که امید را می‌کُشد نه تصمیم عقلانی آدم بلکه چشم‌انتظاریِ طولانیِ بی‌نتیجه است.


میگفت آدم اشتباه‌های زیادی میکند. گاهی زمان را اشتباه میکند، گاهی در جای اشتباه قرار دارد، [هَل عِندکِ شک انً دخولک فی قلبی ...] گاهی یک نفر دیگر را اشتباه میگیرد . میگفت ولی بدترین شان این است که در زمان و مکانِ اشتباه دنبال چیزی بگردی [یا قمر یطلع کلً مساء].


در حالت عادی شاید مخالفت میکردم. بازی با دلیل و استدلال را دوست دارم. شاید هم تاثیر محیط بود. کدام آدم عاقلی در کافه‌ی نیمه‌تاریک دودگرفته که بیشتر شبیه کنسرت خواننده عربی شده است بر سر کلمات قصار بحث میکند؟ [هنوز دارد میخواند که: أدخلنی حُبک سیدتی مُدن الأحزان / وأنا من قبلک لم أدخل مُدن الأحزان].


ادامه داد: این حرفها را نمیشه اثبات کرد. اصرار هم ندارم که کسی قبول کند. تجربه شخصی است. هیچ وقت در حالت امیدواری معجزه ای برایم رخ نداده، هیچ وقت در حالت امیدواری به چیزی نرسیده ام [آلبوم رفته است روی خواننده ای که نمی شناسم: لو إنت بتکون بقلبی الحبیب...]. به جای این همه کتاب چرند «راز موفقیت» و «چگونه موفق شویم» باید به آدم ها یاد بدهند که چطور و کی و چگونه ناامید بشوند. ظرافت های بسیاری دارد، ناامید شدن هم یک هنر است [نرحل سوا دنیا سوا مافیها فراق].


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۱/۰۵
ف ر د

چرندیات

نظرات (۲)

"چشم انتظاری طولانی بی نتیجه"، دقیقا همان چیزی که نور امید را کم سو می کند، البته شاید هم تصمیم و اختیار آدمی است،  اینکه میپذیرد که شاید حکمتی بوده در این انتظار و چه بسا صلاح آدمی خلاف چیزی است که منتظرش هست و اینجاست که آدمی ناچار است از پذیرش، هرچند سخت باشد پذیرشش...
نمیدانم شاید مصداقش همان ناامیدی باشد اما به وقوع معجزه در حالت نا امیدی خیلی مطمئن نیستم از آنجا که خودش خوانده است ما را با "لا تقنطوا..."
دسته بندی متن را دوست داشتیم ؛)
پاسخ:
به نظر من آنجا که میگوید «ناامید نشو از رحمت من»، ملازمش این است که «ناامید بشو از دیگران».
هر دو اینها مستتر هستند در "لاتقنطوا ...".
کاملا درسته موضوعی که راجع به "لاتقنطوا..." گفتین ولی هیچ جای متن بحث این نبود که ناامیدی از چه کسی یا چه چیزی باشه کلا بحث ناامیدی بود، مساله دیگه ای که هست اونجا که میگه "کسی که ناامید و مستاصل شده باشد برمیخیزد و میزند به راه.."
در واقع شاید از یه چیزی یا کسی ناامید شده ولی نور امید نسبت به موقعیت جدیده که باعث میشه برخیزد و تهش امیده که کارسازه و باعث حرکت میشه نه ناامیدی
پاسخ:
شاید یکی از معانی نهفته ی «در ناامیدی بسی امید است» همین حرفی ست که شما گفتید.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی